سخنرانی سینماگر مشهور زن در جمع اصلاح طلبان
آنچه در ادامه میآید، سخنرانی فرشته طائرپور سینماگر و تهیهکننده مشهور ایرانی است که همین سال پیش سیمرغ بلوریناش را از جشنواره فیلم فجر گرفت و با طعنه و کنایه آن را به شهردار تهران محمدباقر قالیباف تقدیم کرد. حال او در برنامه انتخاباتی عارف در سالن حجاب صحبتهایی درباره زن و به ویژه وضعیت زن ایرانی و نخبگان و هنرمندان این کشور داشته است که خواندن آن خالی از لطف نیست و البته دردناک. با توجه به اتفاقات این چند روز حالا میبایست طائرپور را حامی حسن روحانی بدانیم اما جدای از این موضوع مهم خواندن حرفها است تا زمان و مکان این سخنرانی. سر برآوردن امیدها آنچه در انتخابات سال 1392 شمارش خواهد شد، تنها آرای ریخته شده به صندوقهای نامزدهای ریاستجمهوری نخواهد بود… شمارش و آسیبشناسی آرای غایب از صندوقها نیز از وظایف جدی دولت کنونی و آینده به حساب میآید. این کمترین توقع یک ملت است از دولت خود، که اعتنا کند به دلایل رویگردانیمیلیونها نفر رای نرفته و نمیروند. جناب دکتر عارف، آنچه از کلام و مشی شما در فرصتهای تبلیغاتیتان روشن شد، فانوسی بود برای انواع سلیقههای مختلف و جریانهای نگران و منتقد، که پا به راه بگذارند و در بیان آنچه در دل نگه داشتهاند، امنیت داشته باشند… سلیقههایی برآمده از قشر زنان، دانشجویان، فرهنگیان و هنرمندان جامعه… سلیقههایی که در آن، سخن بهجای نفرین مینشیند، منطق بهجای منیت و تحمل به جای حذف… من امروز با نگاه به نور لرزان همین فانوسی که میخواهد راه امید، ادب، انصاف، تدبیر و صداقت را روشن کند به جمع شما آمدهام… و بگذارید با افسوس اعتراف کنم که از رسیدن به مقصد، هیچ تصوری ندارم… . چه با شما، چه با رفقای شما و چه با رقبای شما. جناب دکتر عارف، من به اینجا نیامدهام تا از جهل و جفای مسلط بر سینمای سربلند ایران و سایر حوزههای فرهنگ و هنر سخن بگویم، اگرچه عضوی کوچک از خانواده محبوب و محترم همین سینما هستم و از خسارتهای این شرایط آزار میبینم… به اینجا نیامدهام تا بهعنوان یک فعال حقوق زنان، از مطالبات مغفول و معوق این قشر، در خانههای کوچک خودشان یا عرصههای بزرگ اجتماع حرف بزنم، اگرچه در خانه، خود یک مادرم و همه دختران و پسران ایرانزمین فرزندان من در این خانه پدری هستند… و در اجتماع یک نویسنده و تولیدکننده آثار هنریام، که نزدیک به 30سال از عمرش را صرف تولید کتاب و فیلم برای کودکان و نوجوانان همین دیار کرده است… و این دو نقش مرا به درک بسیاری از حقوق، اختیارات و مشکلات همنوعانم آشنا کرده است… و حتی به اینجا نیامدهام تا بهعنوان یک طرفدار انتخاباتی یا عضو ستاد تبلیغاتی شما، پشت تریبون قرار گیرم و درباره برتریهای بارز و پنهان شما بر سایر نامزدها حرف بزنم… من تنها به یک دلیل به اینجا آمدهام… . آمدهام تا به مادران دلنگرانی سلام بگویم که خروج هر جوانی را از خانه، با هزاران دغدغه، بدرقه میکنند… و در هر نَفَس، از خود و خدای خود میپرسند که آیا پسران و دخترانشان، با سری سالم و لبی خندان از کلاس درس یا محل کار به خانه باز خواهند گشت؟ … مادران مضطربی، که دیگر اشتیاقی برای حضور در انتخابات ندارند… به جوانانی سلام بگویم که در این روزهای پرهیاهو، خاموشند… خاموش… و تنها با تلخکامی، مناظرهها را نظاره میکنند… جوانانی که هنوز نمیدانند آیا بهتر است زانوی قهر از زمین بردارند و بهسوی صندوقهایی که متعلق به آنها و فردای آنهاست گام بردارند، یا نه… به زنانی سلام بگویم که اعم از مسلمان و غیرمسلمان، سالهاست در احترام به قوانین جمهوریاسلامی، حجاب بر سر نگه میدارند، اما احترام نمیبینند… به همهچیز و همهکس با مهر نگاه میکنند، اما خود با کممهری و کجفهمی دیده میشوند… زنانی که در تمام نهادهایی مانند دولت، مجلس و شوراها، حتی یک نماینده برای توجه به حقوق اجتماعی شان، وجود ندارد… زنانی که امروز با بیتفاوتی به انتخابات پیشرو و نتیجه آن نگاه میکنند… به همکارانی در عرصه فرهنگ و هنر تعظیم کنم که در این سالها، با دلهای خونین، لبهای خندان آوردند و با همه جفاها و هتک حرمتهایی که دیدند، جز از عزت و اصالت فرهنگ ایران، برای خود و جهانیان نگفتند… زنان بزرگی در عرصه سینما، که از مردان کوچکی در عرصه سیاست، اهانتهای ناسزا و ناروا دیدند، اما به حرمت بار بلوری که در کف داشتند، سکوت کردند و صبوری… همکارانی که یقین دارم با دقتی بیش از هر گروه دیگری، به تماشای مستندهای ساخته شده از نامزدهای ریاستجمهوری نشستند تا نشانههای آزادی یا حصر آزادی را در هر ثانیه آن جستوجو کنند و ببینند که آیا واقعا فردایی روشنتر از امروز، در انتظار نخبگان و هنرمندان ایران هست؟ … همکارانی که در سکوت رصد میکنند هر حادثه تلخوشیرینی را که بر این ملت میگذرد… از خروش همدلیها تا غروب سرکوبها و باز سر برآوردن امیدها… همکارانی که به نظر نمیرسد که بنا داشته باشند این سکوت تحمیلی را در آستانه انتخابات شکسته و به سراغ صندوقهای رای بیایند. آری من به اینجا آمدهام تا از امنیت گردهمایی شما بهره بگیرم و سلام کنم به رنجیدگان، آزردگان، خاموشان و کنارکشیدگان… و بهجا بیاورم حرمتِ شکستهشان را و احترام بگذارم به حقشان، به قهرشان و به تردیدشان… و البته که آرزو کنم، حادثهای، جرقهای، بارقهای، این قهر را از دلشان بزداید… و با آشتی، آشتی کنند. میبینید استاد؟ … زن ایرانی سرشار از سلام است… . سلامهای بیپاسخ… سلامهای بیمخاطب و سلامهایی که شنیده نمیشوند… اما او را از سلام گفتن باز نمیدارند. او منتظر یک اشاره مهرآمیز است تا به سر بدود همه راههای سخت را… این اشاره کجاست؟ دکتر عارف محترم، زن ایرانی از جنگ و انقلاب و قحطی نمیهراسد… امتحانش را پس داده است… او تنها از یک چیز میترسد… از اینکه پسرانش چماق سرکوب به دست بگیرند بر پیشانی برادر بکوبند، تا رقیبی بر رقیب دیگر پیروز شود… از اینکه روح پاک دخترش را توهینهای فراموشنشدنی برادری بخراشد که واژه ناموس را بر دیوارهای شهرش با همه رنگها نوشته است… از اینکه حرمت موی سپیدش را جوانان جامعهاش در خطکشیهای سیاسی، بهجا نیاورند… از اینکه همهچیز بوی قهر بدهد… بوی انحصار بدهد… بوی فرصتطلبی بدهد… از اینکه برای رسیدن به صندوقهای رای، باید از مسیری عبور کند که در آن فرزندان خودش، پرچمهای تهدید، ارعاب و انحصار آویختهاند، میهراسد… شاید باز و در آخرین ساعات، ققنوس وجودش از میان بال و پرسوختهاش سر برآورد و به خود و فرزندانش بگوید که «یکی از این صندوقهای رای، متعلق به من است… حق من است… سهم من است… مهم نیست که کدام نام از آن بیرون میآید… مهم نیست که یک رای من، در شمارش آرای کدام نامزد تاثیر خواهد داشت… مهم آن است که من، زن ایرانی، کلید خود از این صندوق را واگذار نخواهم کرد… رای مرا تاریخ خواهد شمرد… دکتر عارف محترم… بدانید که ما زنان ایرانی با همین فانوس کوچکی که در دست گرفتهایم، بهخاطر جوانان، بهخاطر کودکان، بهخاطر نخبگان و بهخاطر عاشقان عزت این سرزمین، در صحنه میمانیم… و از شما نیز میخواهیم که چه بهعنوان یک دولتمرد، چه بهعنوان یک استاد دانشگاه، چه بهعنوان یک فعال سیاسی مستقل و چه بهعنوان مردی با مروتِ همه مردانِ فهیمِ ایرانی در کنارمان باشید… ما میمانیم تا پرچم «اصلاحات» نه برای تبلیغات انتخاباتی، بلکه برای یادآوری یک ضرورت تاریخی، همچنان در اهتزاز بماند. منبع: روزنامه بهار [ پنج شنبه 92/3/23 ] [ 11:17 عصر ] [ دختر و پسرای ایرونی ]
[ نظر ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |