سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قالب وبلاگ

پاتوق دختر و پسرای ایرونی
 

توی تنهایی یک دشت بزرگ ، که مثل غربت شب بی انتهاست

یه درخت تن سیاه سربلند ، آخرین درخت سبز سر پاست

رو تنش زخمه ولی زخمه تبر ، نه یه قلب تیر خورده نه یه اسم

شاخه هاش پر از پر پرنده هاست ، کندوی پاک دخیل و طلسم

 

چه پرنده ها که تو جاده ی کوچ ، مهمون سفره سبز اون شدن

چه مسافرا که زیر چتر اون ، به تن خستگیشون تبر زدن

تا یه روز تو اومدی بی خستگی ، با یه خورجین قدیمی قشنگ

با تو نه سبزه نه آینه بود نه آب ، یه تبر بود با تو با اهرم سنگ

 

اون درخت سربلند پر غرور که سرش داره به خورشید میرسه، منم ، منم

اون درخت تن سپرده به تبر که واسه پرنده ها دلواپسه ، منم ، منم

من صدای سبز خاک سربیم ، صدایی که خنجرش روبه جدااست

صدایی که توی بهت شب دشت نعره ای نیست ولی اوج یک صداست

 

رقص دست نرمت ای تبر به دست ، با هجوم تبر گشنه و سخت

آخرین تصویر تلخ بودنه توی ذهن سبز آخرین درخت

حالا تو شمارش ثانیه هام کوبه های بی امون تبره

تبری که دشمن همیشه ی اون درخت محکم و تناوره

 

من به فکر خستگی های پر پرنده هام تو بزن تبر بزن

من به فکر غربت مسافرام آخرین ضربرو محکم تر بزن

من به فکر خستگی های پر پرنده هام تو بزن تبر بزن

من به فکر غربت مسافرام آخرین ضربرو محکم تر بزن

من به فکر خستگی های پر پرنده هام تو بزن تبر بزن

من به فکر غربت مسافرام آخرین ضربرو محکم تر بزن

آخرین ضربرو محکم تر بزن

آخرین ضربرو محکم تر بزن

آخرین ضربرو محکم تر بزن


[ چهارشنبه 92/3/1 ] [ 10:3 عصر ] [ دختر و پسرای ایرونی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
آخرین مطالب
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 314
بازدید دیروز: 525
کل بازدیدها: 2192643